کد مطلب:29282 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:96

فقیر دِهلَوی












.

4060. فقیر دهلوی می گوید:


آن وارث مُلك لا یزالی
شاهنشه دین، علیّ عالی


آن گوهر مخزن ولایت
وان نیّرِ مطلع هدایت


آن عاشق طلعت پیمبر
وان معنی صورت پیمبر


آن مُجمل شرع از او مفصّل
وان دین خدا به او مكمَّل


آن پرده گشای عالمِ غیب
سر بر زده با نبی ز یك جَیب


حق، نفسِ رسولْ خوانده او را
بر مسند دین نشانده او را


بر كَنده بنای كفر از جا
افكنده اساس بدعت از پا


هر كس كه ز حضرتش نظر یافت
اسرار نهفته جمله دریافت


بی او نتوان به حق رسیدن
بیجاست به هر طرف دویدن


او شهر رسول را در آمد
در شهر، ز در توان در آمد


ای جان به فدای خاك پایت!
دست من و دامن ولایت!


ازلطف، نظر به حال من كن
رحمی به شكسته بال من كن


در تیره مغاكِ هند، خوارم
افتاده ز اوج اعتبارم


بال و پری از محبّتم دِه
پرواز بر اوج قربتم ده


ازسرّ ولایتم كن آگاه
در كُنْهِ حقیقتم بده راه


زیبد به گدایی تو نازم
از خلق زمانه بی نیازم


جز كوی تو اَم مباد مَلجا
جز خاك درت مباد مأوا


با خاك درت نیاز دارم
زان رو به سپهر، ناز دارم


بادا كه بر آل تو ز یزدان
صد رحمت و صد درود و رضوان!


درد تو نصیب جان من باد!
عشق تو طبیب جان من باد![2].









    1. میر شمس الدین عبّاس دِهْلَوی، در سال 1115 ق، دیده به جهان گشود. او در فقه، حدیث و كلام، صاحب دانش بود و در عروض و قافیه، تألیفاتی دارد و دیوانش شامل هفت هزار بیت است. وی در سال 1183 ق، درگذشت.
    2. مثنوی واله - سلطان (انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، 1354 ش):16 - 11 (با تلخیص).